آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
موضوعات
آرشیو
امکانات جانبی
جدید ترین مطالب
درباره ما
|
فقیهه سلطانی و همسرش جلال امیدیان
فقیهه سلطانی و همسرش جلال امیدیان
فقیهه سلطانی و همسرش جلال امیدیان
فقیهه سلطانی و همسرش جلال امیدیان
سحر قریشی بازیگر سینما و تلویزیون است که خیلی زود پیشرفت کرد
شاید شما او را با یلدای دلنوازان به خاطر بیاورید
هرچند زندگی و حرفه او در این سالها بسیار مورد هجوم حواشی و شایعات قرار گرفت، ولی او با قدرت و تلاش به كار خود ادامه داد و هرگز تسلیم نشد تا جاییكه حالا با قدرت در مقابل حواشی میایستد و به آنها پاسخ میدهد. او كه به گفته خودش پسر خانواده است! رابطه بسیار نزدیكی هم با برادرش دارد. سپهر برادر سحر قریشی است كه برعكس خواهرش علاقه زیادی به بازیگری ندارد! با سحر قریشی همصحبت شدیم تا از ایدهآلهای زندگیاش بگوید، از رابطهاش با اعضای خانواده، نگاهش به زندگی، حواشی و شایعات و ایدههایی كه برای آینده در ذهن دارد. . .
چهارمین فصل سریال “پایتخت” از اولین شب ماه رمضان روی آنتن رفته است و طی همین دو قسمتی که پخش شده است شباهتهای آن به کمدیهایی نظیر “ایران برگر” و “اخراجیها۳″ مورد توجه قرار گرفته است.
فارغ از این شباهتهای مضمونی در سیر روایی داستان “پایتخت۴″ یک گاف تاریخی روی داده است.
در سریال “ارسطو” در وضعیتی تصویر می شود که همسر چینی اش بر اثر سقوط هواپیمای مالزیایی از بین رفته و “ارسطو” نیز داغدار اوست.
درست بعد از مرگ همسر “ارسطو” است که انتخابات شورای شهر در محل زندگی خانواده “نقی معمولی” برگزار میشود و “هما” همسر “نقی” به عنوان نماینده به شورای شهر می رود.
گاف تاریخی سریال پایتخت
بعد از سقوط هواپیمای مالزی هیچ انتخابات شورایی در کشور ما برگزار نشد
اگر تاریخ سقوط پرواز شماره ۱۷ مالزی که جولای ۲۰۱۴ برابر با تیر ماه ۱۳۹۴ می شود را کنار زمان برگزاری انتخابات شوراها قرار دهیم می بینیم که بعد از سقوط این هواپیما هیچ انتخابات شورایی در کشور ما برگزار نشده است!
آخرین دوره انتخابات شوراهای شهر در کشور ما اسفند ۱۳۹۲ برگزار شد یعنی دو سال قبل از سقوط هواپیمای مالزی!
پس آنچه در “پایتخت۴″ تصویر شده بلحاظ تاریخی ایراد دارد.
شاید اگر نویسندگان کار کمی هوشمندی به خرج می دادند و بجای انتخابات شوراها از انتخابات شورایاری مثال می زدند این ایراد تاریخی برطرف می شد اما احتمالا در فشردگی تولید کسی حواسش به این مطابقتهای تاریخی نبوده است.
سینما ژورنال
داستان سریال روزی روزگاری شخصی به نام علی به علت شرایط کاری مجبور به کار در خارج از مرز های کشور میشود او و خانواده اش به امید زندگی بهتر این فاصله را با مشکلاتی که دارد پشت سر می گذارند اما بعد از ورود پدر ( علی ) به جمع خانواده مشکلات جدیدی بوجود می آید زنی هلندی در میان زندگی علی و خانواده اش قرارا میگرید …
منبع توپ ناز
همه چیز در مورد کودک شیطون سریال شمعدونی--عرشیا--
باید اعتراف کنم که وقتی قرار مصاحبه را با عرفان و خانوادهاش گذاشتم، انتظار دیدن هر چیزی را داشتم به جز عرفانی که در آتلیه با جوجه زرد کوچکش، اژدر ظاهر شد و در کمال ادب با همه احوالپرسی کرد و با محبت تمام به آغوش محمد نادری، سروش صحت، رویا میرعلمی و نگار عابدی پرید و با شیرینزبانی خاصی گفت که دلش برای همه «شمعدونیها» تنگ شده است، نتوانستم تعجبم را از این موضوع پنهان کنم و به مادر عرفان گفتم انتظار داشتم به جای این بچه آرام و سر به زیر یک پسر شیطون و پر شروشور مثل عرشیا را ببینم.
او هم با لبخند پاسخ داد؛ هر کسی که ما را میبیند همین موضوع را مطرح میکند و میگوید، ما مدام به این موضوع فکر میکنیم که شما چطور در خانه او را نگه میدارید در حالی که عرفان پسر آرامی است و شخصیتش به طور کامل با عرشیا فرق دارد هر چند که از وقتی این نقش را بازی کرده در قیاس با گذشته پرجنب و جوشتر شده است. مصاحبه ما را با عرفان در مورد ورودش به عرصه بازیگری، ارتباطش با همکلاسیهایش و رابطهاش با اعضای خانواده بخوانید.
اولینبار وقتی چهار سالم بود تو یکی از قسمت های مجموعه «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» بازی کردم، با اینکه نقشم تو اون سریال زیاد نبود اما خیلیا اون نقش رو دوست داشتن.
پدر عرفان: بعد از آن سریال عرفان در تله فیلمی با حضور داریوش ارجمند و نیلوفر شهیدی ایفای نقش کرد. آن تله فیلم برای عرفان حکم سکوی پرتاب را داشت چرا که بعد از آن سیل پیشنهادات به سمت او سرازیر شد و در فیلم و سریالهای زیادی به ایفای نقش پرداخت.
من عاشق بازیگریام و از اینکه جلوی دوربین قرار بگیرم، اصلا خسته نمیشم تا حالا نشده که به بابا، مامانم بگم که چرا بازی میکنم.
پدرعرفان: بسیاری از ما میپرسند چه شد که عرفان از سن و سال کم به بازیگری روی آورد و توانست در این عرصه موفق شود. واقعیت این است که ما هیچ کار خاصی برای حضور عرفان در این حیطه انجام ندادیم و پیشرفتی که او در این عرصه حاصل کرده، ماحصل لطف خدا و استعداد خود اوست و امیدواریم در آینده هم همچنان لطف خداوند شامل حال عرفان شود و شاهد پیشرفت او باشیم. من و مادر عرفان هیچ کدام، علاقهای به بازیگر شدن نداشتیم اما زمانی که موضوع بازیگری پسرمان به میان آمد نه تنها مخالفتی نکردیم بلکه همه تلاشمان را به کار بستیم تا او در این عرصه فعالیت کند.
از بین کارایی که تا حالا بازی کردم سریال «شمعدونی» و نقش عرشیا رو از همه بیشتر دوست دارم. شاید این موضوع به خاطر اینه که آقای صحت خیلی مهربونه و مدام تو کار به من محبت میکرد و حواسش به من بود بعد از اینکه سریال هم تموم شد هنوز هم باهاشون ارتباط دارم.
خیلیا از من میپرسن چطور دیالوگای به این طولانی رو تو فیلم و سریالا حفظ میشی. معمولا مامانم دیالوگا رو برام چند بار میخونه من هم حفظ میشم. بعضی از دیالوگا خیلی راحتن و بعد از دو سه بار کاملا حفظ میشم و بعضیای دیگه رو هم باید چند بار تمرین کنم اما کلا برای من کار سختی نیست و هیچ وقت از اینکه بخوام دیالوگ حفظ کنم، خسته نمیشم.
پدر عرفان: نکته جالبی که در مورد عرفان وجود دارد، حس وظیفهشناسی و اخلاق حرفهای اوست. او کاملا به اهمیت قراردادهای کاریش آگاهست و زمانی که در سفر هستیم و موقع قراردادش فرا میرسد، خودش اصرار میکند که زودتر بگردیم تا سر کارش حاضر شود. گاهی اوقات که داییاش با او شوخی میکند او را به بهانه پول و اسباببازی میخواهد از رفتن به سرکار منصرف کند اما عرفان قبول نمیکند.
در حال حاضر، کلاس اول ابتداییام و رابطهام همه با بچهها خیلی خوبه. از اول که مدرسه رفتم بچهها میدونستن که بازیگرم و با من رابطه خوبی داشتن اما از وقتی که سریال «شمعدنی» پخش میشه بچهها مدام سراغم میان و از من میخوان بهشون امضا بدم و باهاشون عکس بگیرم. من هم معمولا به بچهها امضا میدم هر چند که امضام اونطوری که میخوام خوب نیست و باید بهتره بشه، البته بعضی وقتا از اینکه بخواهم یه ساعت وایسم با همه عکس بگیرم، خسته میشم.
گاهی اوقات بچهها موقع زنگ تفریح به سمتم هجوم میارن. مدام میخوان که باهاشون عکس بگیرم. من خسته میشم چون فرصت نمیکنم که حتی خوراکیام رو بخورم. چند وقت پیش مدیرمون که این شرایط رو دید سر صف اعلام کرد که کمتر سراغ من بیان تا منم بتونم مثل بچههای دیگه بازی کنم. معلمم هم طرفدار کارای آقای صحت است و اکثر کارای ایشون رو دنبال میکنه، الانم که سریال شمعدونی پخش میشه این سریال رو دنبال میکنه و دوست داره.
همه پولام رو بابام گذاشته تو بانک و قراره که باهاش برام یه ویلا بخره. با بخش دیگهای از پولام هم چیزایی که دوست دارم رو میخرم.
پدر عرفان: عرفان حسابی حواسش به حساب و کتابهای مالیاش هست و مدام با ماشین حساب پولهایش را محاسبه میکند «باخنده».
بین بازیگرا از همه بیشتر با امین حیایی صمیمیام و الان تو وایبر هم باهاش در ارتباطم و بهش پیام میدم. من تو فیلم سینمایی «خوب، بد، زشت» باهاشون کار کردم.
وقتی تو خونه هستم بیشتر وقتا فوتبال بازی میکنم و تلویزیون میبینم و با خواهرم هم بازی میکنم. من عاشق آبجیم هستم.
پدرعرفان: زمانی که عرفان نقش عرشیا را بازی میکرد، من و مادرش تا حدی نگران این موضوع بودیم که این نقش روی اخلاق عرفان تاثیر بگذارد، اتفاقا این موضوع را با آقای سروش صحت هم در میان گذاشتم. من و مادر عرفان تصمیم گرفتیم برای جبران این موضوع وقت بیشتری را صرف رفتارهای عرفان در خانه بکنیم و مدام از او مراقبت کنیم. خوشبختانه توانستیم تا حد زیادی او را از این کاراکتر دور کنیم.
مجله زندگی ایده آل
پس از موفقیت خیره کننده آلبوم “دهاتی “ممنوعیت هایی برای شادمهر عقیلی وضع شد ،که در نهایت آلبوم (آدم و حوا)ی او را در محاق قرار داد و پس از دو سال آلبوم به صورت غیر رسمی منتشر شد پس از این اتفاقات شادمهر عقیلی به کانادا مهاجرت کرد.
ما از معدود کشورهایی هستیم که تا این اندازه مهاجر داریم وقوع اتفاقاتی چون جنگ و انقلاب و قطب بندی های سیاسی پر رنگ در فضای اجتماعی از دلایل عمده ی مهاجرت است، البته از دلایل شخصی هم نمی توان غافل شد وجود مشکلات شخصی دلیل کافی برای خیلی از مهاجرت ها بوده است مهاجرت وقتی که برای یک هنرمند اتفاق می افتد به سبب آنکه آن شخص دارای شهرت است ،ابعاد گسترده تری دارد این به کنار ،بعد مهمتر داستان سرمایه گذاری است که نهاد های مختلف بر روی شخص انجام داده اند تا به جایگاه قابل توجهی رسیده است و حالا به هر دلیل سرمایه هدر می رود.
شاید کمی “مدیریت فرهنگی “بتواند از فرار سرمایه ها جلوگیری کند و بالطبع روند مخالف سازی را کند و کندتر کند در یا دداشت پیش رو چند چهره ی شاخص هجرت کرده را زیر ذره بین برده ایم در بازی دو سر باخت “مهاجران فرهنگی “آنهایی که می روند نه تنها جایگاه ممتاز داخلی را از دست می دهند بلکه برای حفظ موقعیت خود مجبور به تن سپردن به هر رسانه ای می شوند ،در زیر دو مجری ،دو خواننده و دو بازیگر به عنوان مشتی نمونه ی خروار بررسی کرده ایم.قابل ذکر است این یادداشت فقط از جنبه ی فرهنگی به موضوع پرداخته است و واضح است که مواضع سیاسی نامبردگان به هیچ وجه مورد قبول نیست.
فرشید منافی
قبل از مهاجرت: ستاره ی سابق رادیو جوان فرزند :پدری اردبیلی و مادری رشتی است ،او که به پشتوانه ی پدر گوینده اش ،در رادیو جوان ترکتازی می کرد در سال ۱۳۸۹ به پراگ در جمهوری چک مهاجرت کرد ،منافی در رادیوی ایران و با برنامه ی “روی خط جوانی “به شدت محبوب شده بود، آنقدر که اپراتور مخابراتی ایرانسل کل تیزر هایش را به حنجره ی آشنای او سپرده بود ،منافی درست در زمانی که در آستانه ی جهش شغلی قرار داشت رفتن را به ماندن ترجیح داد.
بعد از مهاجرت : منافی در شبکه ی “رادیو فردا “وابسته به ارگان ضد انقلاب صدای آمریکا ،پنج شب در هفته اجرای برنامه ی رادیو پس فردا را بر عهده دارد و گهگاهی هم تیزر های تبلیغاتی برخی از شبکه های لندن نشین را برعهده می گیرد ،واضح است که کار در رسانه ای چون رادیو فردا نمی تواند کاملا مستقل و خارج از خواسته های گردانندگان آنها باشد ،منافی هم در همان چهارچوب ها فعالیت می کند ،بماند که دایره ی مخاطبین رادیو فردا با رادیوی ایران قابل مقایسه نیست.هر چقدر که منافی در اجراهایش پخته و حرفه ای عمل کند موفقیت داخلی برای او قابل تکرار نیست.
محمد حسینی
قبل از مهاجرت: با وجود “سید محمد حسینی “تلویزیون کم کم یک شومن تراز اول پیدا کرده بود ،وجود او در هر مسابقه ای برند آن مسابقه شناخته میشد ،همچنین زوج هنری که او در کنار احمد زاده ساخته بود ،محبوبیت زیادی داشت :حسینی پس از اتفاقات سال ۸۸ و موضع گیری هایی رادیکال به دبی مهاجرت می کرد .اجراهای پر انرژی و ادبیات شوخ و شنگ او در کنار اکت فعالانه اش مقابل دوربین از او چهره ای محبوب ساخته بود.
بعد از مهاجرت: حضور در دبی و تلاش برای اجرا در شبکه ای خصوصی آغاز سقوط او بود پس از ناکامی در دبی حسینی برای ماندن در عرصه ی اجرا دست به هر کاری زد: حضور او در رادیکال ترین شبکه های ایرانی و فارسی زبان نظیر: کانال یک و اجرا در شبکه ی ورشکسته ای همچون :پارس رفته رفته خاطرات خوب مردم از او را محو کرد اگر منافی فقط مواضع سیاسی داشته است ،حسینی با هجوم به اعتقادات راه برگشتی نگذاشته است و در این میان افسوس بزرگی می ماند هم برای سیمای ایران و هم برای خود او که جایگاه ممتازش را با بعضا لودگی در شبکه های دست دوم عوض کرده است.
شادمهر عقیلی
قبل از مهاجرت : پس از ظهور موج اول موسیقی پاپ در ایران “شادمهر “به نوعی تین ایج ترین گزینه بود :هم نوازنده بود و هم خواننده ،بازیگری هم می کرد برخی فیلمها فقط به صرف حضور او ساخته میشدند ،اما قرار نبود اوضاع به همبن منوال باقی بماند .روزهای سختی در راه بودند پس از موفقیت خیره کننده آلبوم “دهاتی “ممنوعیت هایی برای شادمهر عقیلی وضع شد ،که در نهایت آلبوم (آدم و حوا)ی او را در محاق قرار داد و پس از دو سال آلبوم به صورت غیر رسمی منتشر شد پس از این اتفاقات شادمهر عقیلی به کانادا مهاجرت کرد.
بعد از مهاجرت : عقیلی با انتشار آلبوم “آدم فروش “به نوعی شتابزده و احساسی پاسخ نامهربانی ها را داد ،او در چند سال ابتدایی نتوانست موفقیت آلبوم های داخلی اش را تکرار کند به رغم اینکه با استفاده از عناصری چون کلیپ سازی و بهره گرفتن از المان های موسیقی تجاری باید موفق تر میشد اما مطابق انتظار پیش نرفت ،شادمهر عقیلی هر چند که امروز جایگاه بالاتری نسبت به روزهای ابتدایی مهاجرت دارد اما باز هم به جایگاه روز های (پر پرواز) نرسیده است.
محسن نامجو
قبل از مهاجرت: از عجایب روزگار است خواننده ای که روزگاری از حوزه ی هنری مجوز آلبوم “ترنج “را گرفته بود حالا میهمان تندروترین شبکه های لس آنجلسی باشد، نامجو که با خلق موسیقی تلفیقی متفاوت و با تسلطش بر موسیقی ردیف و دستگاهی و آشنایی کامل با موسیقی غربی موفق شده بود نوع خاصی از موسیقی را در ایران ارائه کند پس از اجرای اهانت آمیزی که از یکی از آیات شریفه ی قرآن داشت در محدودیت قرار گرفت و مهاجرت کرد او که تا چند سال پیش صدایش از تیتراژ سریال های تلویزیونی شنیده میشد حالا بازگشتش نیاز به یک معجزه دارد.
بعد از مهاجرت : به هر حال داستا ن مهاجران موزیسین با مهاجران مجری کمی متفاوت است مجری گری در ذات خود وابسته تر از خوانندگی است، از همین رو نامجو در کانادا و آمریکا متوقف شد و به فعالیت هایش ادامه دهد ،هر چند که ورود او به دنیای سیاست و موضع گیری های نسنجیده جایگاه هنری اش را هر از چند گاهی به مخاطره انداخته است اما او هر گاه فقط به موسیقی پرداخته است ،مخاطب خاصی را همراه خودش کرده است ،افسوس که همکاری با چهره های معلوم الحال و استفاده از اشعاری سخیف هنر او را دچار افت کرده است.
مینا لاکانی
قبل از مهاجرت: بازیگری که در ایران موفق به کسب سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن از جشنواره ی فجر شده بود و در تلویزیون حضوری مستمر داشت در سال ۱۳۹۰ از ایران خارج شدو به امریکا مهاجرت کرد ،لاکانی در تلویزیون جایگاه مناسبی داشت حضور او در سریال هایی همچون :تاوان ،ترانه ی مادری و روز های اعتراض و همچنین حضورش در عرصه ی تئاتر نشان از موقعیت مناسب او در عرصه ی هنر داخلی داشت.
بعد از مهاجرت: لاکانی با حضور در شبکه ای که شناسنامه اش برای همگان روشن است و با بیان حرف هایی که راه بازگشتش را مسدود کرد به نوعی به حیات هنری اش در داخل کشور پایان داد ،حضور در عرصه ی بازیگری در سینمای غرب برای یک بازیگر ایرانی بسیار دشوار است و تا امروز لاکانی موفق به عرض اندام در دنیای هنری خارج از کشور نشده است .
شبنم طلوعی
قبل از مهاجرت : بازیگر تئاتر ،نویسنده ،بازیگر سینما و تلویزیون و همسر سابق کوروش تهامی ،در تلویزیون با کارهایی همچون:کارگاه شمسی و مادام و همسفر و بدون شرح ،شناخته شده بود .حضور سینمایی او قابل توجه بود با کارهایی مثل :بودن یا نبودن و یا خانه ای روی آب،طلوعی که فارغ التحصیل مدرسه فیلمسازی باغ فردوس است در نمایش های متعددی به مانند :شب هزار و یکم از بیضایی و یا شازده احتجاب از علی رفیعی ایفای نقش کرده است او همچنین با نگارش چند داستان کوتاه و انتشار یک کتاب در عرصه ی نویسندگی هم فعال بوده است.
بعد از مهاجرت : اینکه چرا طلوعی رفتن را به ماندن ترجیح داده است بر ما نیز پوشیده است اما فعالیت های او در خارج از کشور و در کشور فرانسه به جز بازی در چند اثر سینمایی که عمدتا ساخته ی کارگردانان ایرانی مقیم فرانسه بوده است و ساخت یک یا دو مستند نکته ی قابل ذکر دیگری نداشته است.
حال و احوال این روزهای ارسلان قاسمی
ارسلان قاسمی متولد ۱ خرداد ۱۳۷۴ در تهران، بازیگر ایرانی است. او تاکنون علاوه بر چند فیلم سینمایی در مجموعههای تلویزیونی یوسف پیامبر در نقش کودکی بنیامین و در چشم باد در نقش کودکی بیژن نیز بازی کردهاست.ارسلان قاسمی نخستین بار در سن هفت سالگی در مجموعه تلویزیونی در چشم باد در نقش کودکی بیژن (پارسا پیروزفر) به بازی پرداخت.
فیلمبرداری این سریال از سال ۱۳۸۲ آغاز شد. او در فیلم جعبه موسیقی (فرزاد مؤتمن) نقش اصلی را بهعهده داشت و در کنار رامبد جوان، نیکی کریمی، شاهرخ فروتنیان به بازی پرداخت. داستان فیلم دربارهٔ پسربچه ای به نام علی (با بازی ارسلان قاسمی) است که به تازگی مادرش (نیکی کریمی) را از دست داده و با فرشته ای (رامبد جوان) آشنا می شود.
کودکی ارسلان قاسمی
ارسلان قاسمی در سال ۱۳۹۲ در سریال هفت سنگ به کارگردانی علیرضا بذرافشان در کنار مهدی سلطانی و شبنم مقدمی ایفای نقش کرد. این سریال داستان سه زوج را دربرمی گیرد که با هم نسبت خانوادگی دارند و ماجرا هاو داستان های متفاوتی با یک مضمون مشترک در هر قسمت مطرح می شود که این سه داستان سرانجام به یک برآیند می رسند.
پدر ارسلان مدیر عامل شرکت کشتیرانی پرشیا اهرام است و مادرش هم مدیر مهد کودک است.دو خواهر دارد که یکی ۱۰ سال و یکی دیگه ۱۲ سال از ارسلان بزرگترند و ارسلان فرزند آخر خانواده است.
ورود ارسلان قاسمی به سینما از طر یق خانم بهاره رهنما که از دوستان صمیمی مادر ارسلان هستند انجام شد.
ارسلان قاسمی در خودرو شخصی اش
با اینکه به واسطه کار، گاهی از رفتن به مدرسه و حضور در کلاسها باز می ماند – اما جزء شاگرد های زرنگ کلاس بود.از بین بازیگران هم سن و سال با ترلان پروانه – علی شادمان و پوریا ابراهیم پور رفت و آمد خانوادگی دارد.
پدر ارسلان مدیر برنامه هایش است.
فیلمشناسی
هفت سنگ (مجموعه تلویزیونی) – (۱۳۹۲)
هوش سیاه ۲ (مجموعه تلویزیونی) – سهیل (۱۳۹۲)
رسوایی (فیلم) (فیلم سینمایی) (۱۳۹۱)
نفوذ (مجموعه اینترنتی) – (۱۳۹۱)
تا ثریا (مجموعه تلویزیونی) – پویا (۱۳۹۰)
فاصلهها (مجموعه تلویزیونی) -وحید (۱۳۸۹)
هوش سیاه (مجموعه تلویزیونی) – سهیل (۱۳۸۸)
تاکسی نارنجی – فرهاد (۱۳۸۷)
کلانتری غیرانتفاعی (۱۳۸۷)
جعبه موسیقی – علی (۱۳۸۶)
خاک سرد (۱۳۸۴)
شام عروسی (۱۳۸۴)
یوسف پیامبر – بنیامین (مجموعه تلویزیونی، ۱۳۸۷)
در چشم باد – بیژن (مجموعه تلویزیونی، ۱۳۸۷)
۱۰۱ راه برای ذله کردن پدر و مادرها – مسعود (مجموعه تلویزیونی)
نرگس محمدی
به کشور موریس سفر کرده است!
موریس کشوری جزیرهای در جنوب غربی اقیانوس هند است که در حدود ۹۰۰ کیلومتری شرق ماداگاسکار واقع شده است. این جمهوری بجز جزیره موریس شامل جزیرههای سنت برندون و رودریگوئس و جزائر آگالگا نیز میشود.
مهناز افشار هم که از این گلایه ها و اظهار نظر ها نا امید و رنجور شده با یک پست اینستاگرامی ببه تمام حواشی پیش آمده پاسخ داده :
سلام
عزیزانم تا الان ترجیح دادم سکوت کنم و فقط نگاه کنم و بخونم هر آنچه که نوشته میشود …. !!!!عجب روزگاری شده و عجب فرهنگی و عجیب تَر عجب مردمی شدیم !!!! این پاسخ اول به احترام همراهان خوبم است که پرسش هایشان از روی احترام بود و دوم خطاب به اون دسته افرادی است که بسیار دغدغه وطن پرستی شان بیشتر از من و بقیه است و همینطور افرادی که از روی حدس و گمان چه نسبتها که نبستند و چه قضاوتها که نکردند.
…. با احترام به همراهان خوبم که منصفانه کنارم بودند ، خدمت این دسته أفراد عرض میکنم اینجانب در آمریکا زایمان نکردم و در آنجا هم نیستم چون نخواستیم . که البته اگر دلیل محکم و لازمی میدیدم با اجازه همه در مورد مسئله کاملا شخصی این کار را میکردم …. اما دلیلی ندیدم ….
و حالا میتوانید موضوع دیگری را برای إیجاد حاشیه مجدد پیدا کنید … در اخر من از همه شماهایی که واقعی هستید و بسیار شریف تشکر میکنم و خدارو شکر که شما هستید تا من و أرام و خوب باشم و این پاسخ به احترام همه شما هاست چه انها که محبت دادند و چه انها که آزردند … دلم با شما صاف است و گذشتم تا خداوند از من بگذره
پی نوشت: لطفا و برای هزارمین بار عزیزانم اگر نقد و پرسشی از آقای محمد علی رامین بابت ایدئولژی و سیاستهای ایشان دارید ، آن را به فضاهایی ببرید که مال ایشون یا طرفداران ایشون هست نه اینجا … راه و روش اعتراض و نقد را بهتر یادبگیریم من و همسرم تصمیمات خودمان را با اعتقادات خودمان میگیریم …. ممنونم خیلییییییییی ببخشید که طولانی شد.
امروز ۲۱ خرداد ، زادروز یاسین رامین ، همسر مهناز افشار است که او در اینستاگرامش با انتشار عکس و متن زیر به همسرش تبریک گفته :
به نام دوست به نام اوست
یک سال گذشت … روزی که در آن دو عنصر زمینی با پیوندشان آسمانی شدند ؛ پیوندی که در گذر طوفانها ماندگار شد . دو طیف متفاوت فارغ از هر رنگ و بویی به اِکسیر عشق پیوند یکرنگی خوردند . و چه زیبا آرزویی است برای ایران : ” یکرنگی فارغ از هر رنگ و بویی ” ؛ این هنر یک هنرمند است .
امروز نه سپندارمزدگان است ، نه مهرگان و نه ولنتاین ؛ امروز ٢١ خرداد است .. بدنیا آمدی تا به دنیای تو بیایم … روزت شد روزمان … سپاس خدایمان را و همیشه مبارک باد …
یاسین رامین ٢١ خرداد ٩۴
مطالب پربازدید
نظرسنجي
مطالب تصادفی
عضويت سريع
لینک دوستان
تبلیغات متنی